آموزش 504 لغت ضروری انگلیسی با مثال
در این بخش از آموزش انگلیسی از تاپ سایت 98 به سراغ 504 لغت ضروری انگلیسی می رویم. قصد داریم کلمات را در قالب جمله به شما آموزش دهیم که تاثیر زیادی در یادگیری دارد. در ضمن با کلمات دیگر نیز آشنا می شوید.
این آموزش برای کودکان، بزرگسالان و تمامی علاقه مندان به انگلیسی مناسب است.
ابتدا سعی کنید کلمات 1و2و3 حرفی را با معنی آن، یاد بگیرید.
حتما روی دکمه play کلیک کنید تا نحوه تلفظ آن را یاد بگیرید.
کلماتی که یاد گرفتید را در یک جزوه یادداشت نمایید و بعدا مرور کنید.
سپس تلاش کنید کلمات 4 حرفی و غیره را یاد بگیرید.
نحوه استفاده از کلمات را در جمله یاد بگیرید که در همین صفحه موجود است.
ما مجموعه 504 لغت ضروری انگلیسی را در چند پارت تهیه خواهیم کرد.
می توانید در روز 10 کلمه یا بیشتر را یاد بگیرید. بستگی به برنامه ریزی و زمان تمرین شما دارد.
روزهای هفته به انگلیسی
در این بخش با روزهای هفته به انگلیسی به ترتیب و کلمات مرتبط با هفته و تاریخ آشنا می شوید.
فارسی | تلفظ | انگلیسی |
---|---|---|
شنبه |
|
Saturday |
یکشنبه |
|
Sunday |
دوشنبه |
|
Monday |
سه شنبه |
|
Tuesday |
چهارشنبه |
|
Wednesday |
پنج شنبه |
|
Thursday |
جمعه |
|
Friday |
هفته |
|
week |
امروز |
|
today |
فردا |
|
tomorrow |
صبح |
|
Morning |
ظهر |
|
Noon |
شب |
|
Night |
قبلی |
|
Previous |
بعدی |
|
Next |
بعد از ظهر |
|
Afternoon |
روز کاری |
|
workday |
دیروز |
|
Yesterday |
مثال
معنی فارسی | جمله انگلیسی |
---|---|
شنبه بعدی برمی گردم. |
I will come back next Saturday |
برای ناهار یکشنبه چه می پزید؟ |
What will you cook for Sunday lunch? |
آنها همیشه ساعت نه صبح دوشنبه به مدرسه می روند |
They always go to the school at nine on Monday mornings |
او پروژه جدید خود را از روز سه شنبه آغاز می کند |
He starts her new project on Tuesday |
چهارشنبه گذشته کجا بودید؟ |
Where were you last Wednesday? |
10 می روز پنجشنبه است. |
10 May is a Thursday |
جمعه روز مورد علاقه من در هفته است. |
Friday is my favourite day of the week |
ما هفته ای یک بار بسکتبال بازی می کنیم |
We play basketball once a week |
ساختار خانوده های امروزی |
Today’s family structures |
ما اکنون فداکاری می کنیم تا فردای بهتری برای فرزندانمان رقم بزنیم. |
We make sacrifices now to give our children a better tomorrow |
متاسفم که امروز صبح تماس شما را از دست دادم. |
I’m sorry that I missed your call this morning. |
تا ظهر ده تماس تلفنی داشتیم. |
By noon, we had had ten phone calls. |
شب گذشته خیلی بد خوابیدم |
I slept really badly last night |
لطفاً مشاغل قبلی خود را در 3 سال گذشته لیست کنید |
Please list your previous jobs in the past 3 years |
این سوال ارتباط نزدیکی با سوال بعدی دارد |
This question is closely related to the next one |
چرا امروز بعدازظهر به شنا نمی رویم؟ |
Why don’t we go swimming this afternoon? |
کارگران معدن اعتصاب کردند و خواستار روزهای کاری کوتاهتر شدند |
Miners were on strike asking for shorter workdays |
دیروز وقتی بیرون بودی زنگ زد |
He called yesterday while you were out |
اعضای خانواده به انگلیسی
در بخش زیر با اعضای خانواده در انگلیسی آشنا می شوید.
فارسی | تلفظ | انگلیسی |
---|---|---|
پسر |
|
boy |
دختر |
|
daughter |
پدر |
|
father |
پدر |
|
dad |
مادر |
|
mom |
مادر |
|
mother |
شوهر |
|
husband |
همسر (زن) |
|
wife |
خواهر |
|
sister |
برادر |
|
brother |
خانم |
|
madam |
والدین |
|
parent |
بچه |
|
children |
فرزند پسر |
|
son |
مادربزرگ |
|
grandmother |
پدربزرگ |
|
grandfather |
پدربزرگ و مادربزرگ |
|
grandparent |
نوه پسر |
|
grandson |
نوه دختر |
|
granddaughter |
نوه |
|
grandchild |
عمه، خاله، زن دایی ، زن عمو |
|
aunt |
عمو ، دایی |
|
uncle |
دختر برادر یا خواهر |
|
niece |
پسر خواهر یا برادر |
|
nephew |
عمو زاده، خاله زاده، عمه زاده |
|
cousin |
خواهر شوهر، خواهر زن |
|
sister-in-law |
برادر شوهر ، برادر زن |
|
brother-in-law |
مادر شوهر ، مادر زن |
|
mother-in-law |
پدر شوهر ، پدر زن |
|
father-in-law |
مادر خوانده |
|
stepmother |
پدر خوانده |
|
stepfather |
مثال
معنی فارسی | جمله انگلیسی |
---|---|
پسرم در کانادا زندگی می کند |
My boy lives in Canada |
دخترم امسال برنده دانشگاه شد |
My daughter won the university this year |
پدرم خیلی عصبانی است |
my father is very angry |
یه خبر خوب از بابات آوردم |
I brought good news from your dad |
مامان من 45 سالشه اما خیلی جوون به نظر میرسه |
My mom is 45 years old but she looks very young |
مادرم همیشه به من و برادرانم توصیه می کند و با ما صحبت می کند که آدم های خوبی باشیم |
My Mother always advises my brothers and me and talks to us to be good people |
شوهرش را دیدم که امروز می رود سر کار، صبح همدیگر را دیدیم |
I saw her husband going to work today, we met in the morning |
همسر جک امروز با ماشین به تعطیلات می رود |
Jack’s wife is going on vacation today by car |
خواهرم امروز مدرسه را شروع می کند |
My sister is starting school today |
من دو برادر و یک خواهر دارم |
I have two brothers and a sister |
میتونم کمکتون کنم؟ خانم |
Can I help you? madam |
والدین من 5 دقیقه دیگر با ماشین خواهند آمد |
My Parent will come by car in 5 minutes |
خاله من و بچه هایش امروز برای شام می آیند |
My aunt and her children are coming to dinner today |
از پسرت خبر خوبی آوردم |
I brought good news from your son |
مادربزرگ من حدود 10 سال است که تنها زندگی می کند |
My grandmother has been living alone for about 10 years |
ما عکس های پدربزرگم را دیدیم. |
we saw pictures of my grandfather |
من از راه دور آمدم تا پدربزرگ و مادربزرگم را ببینم، بنابراین خیلی خسته هستم |
I came from far away to see my grandparents, so I’m so tired |
نوه: پسر یکی از فرزندان شما |
grandson: the son of one of your children |
نوه: دختر یکی از فرزندان شما |
granddaughter: the daughter of one of your children |
نوه ها: فرزندان فرزندان شما |
grandchildren: the children of your children |
خاله (عمه،زن داریی، زنعمو) من خارج از کشور زندگی می کند |
My aunt lives abroad |
بچههای عمویم در خارج از کشور درس خواندهاند و خیلی خوب انگلیسی صحبت میکنند |
My uncle’s children studied abroad and they speak English very well |
خواهرزاده من امروز صبح به دندانپزشک رفت |
My male niece went to the dentist this morning |
من عاشق برادرزاده هستم |
I love nephew |
دکتری که عاشق حرفه پسر عمویم است (عموزاده، خاله زاده، عمه زاده) |
A doctor who loves my cousin’s profession |
آنها هیچ وقت با خواهرشوهرش رابطه خوبی ندارند، همیشه بحث می کنند |
They never get along well with sister-in-law, they always argue |
برادر شوهر: شوهر خواهرت |
brother-in-law: the husband of your sister |
مادرشوهر به ما سهمی از ارث داد |
mother-in-law gave us a share of the inheritance |
پدرشوهر به ما سهمی از ارث داد |
Father-in-law gave us a share of the inheritance |
نامادری من امسال یک خانه بزرگ جدید در روستا می سازد |
My stepmother is building a new big house in the village this year |
ناپدری شما امروز برای ما آشپزی می کند |
Your stepfather will cook for us today |
رنگ ها در انگلیسی
در این بخش از 504 واژه ضروری انگلیسی با رنگ ها در انگلیسی همراه با مثال آشنا می شوید.
فارسی | تلفظ | انگلیسی |
---|---|---|
رنگ |
|
color |
سفید |
|
white |
سیاه |
|
black |
زرد |
|
yellow |
آبی |
|
blue |
قرمز |
|
red |
سبز |
|
green |
قهوه ای |
|
Brown |
نقره اي |
|
Silver |
بنفش |
|
Purple |
طلا |
|
Gold |
فیروزه ای |
|
Cyan |
خاکستری |
|
Grey |
نارنجی |
|
Orange |
صورتی |
|
Pink |
مثال
معنی فارسی | جمله انگلیسی |
---|---|
تعدادی از تصاویر کتاب رنگی هستند | Some of the pictures in the book are in color |
دو سیاه، یک سفید را نمی سازند. | Two blacks do not make a white |
برخی از تصاویر کتاب سیاه و سفید هستند | Some of the pictures in the book are in black and white |
ماشین خود را روی خطوط دوتایی زرد پارک نکنید | Don’t park your car on double yellow lines |
آسمان آبی است | The sky is blue |
ماشین قرمز بخرم یا آبی؟ | Should I buy a red car or a blue car? |
رنگ برگها در تابستان سبز است | The color of leaves is green in summer |
کفش هایش قهوه ای است | His shoes are brown |
مادرم به من یک زنجیر نقره داد | My mother gave me a silver chain |
جورابش بنفش است | His socks are purple |
سرب یا طلا کدام سنگین تر است؟ | Which is heavier, lead or gold? |
او موهای فیروزه ای دارد. | She has cyan hair |
یک آسمان خاکستری | a grey sky |
مقداری آب پرتقال میل داری؟ (نارنجی) | Would you like some orange juice? |
او دیوار را صورتی رنگ کرد | She painted the wall pink |
حیوانات در انگلیسی
در این بخش از 504 لغت ضروری انگلیسی به سراغ حیوانات در انگلیسی می رویم و با آنها آشنا می شویم.
حیوانات در انگلیسی
در این بخش از 504 لغت ضروری انگلیسی به سراغ حیوانات در انگلیسی می رویم و با آنها آشنا می شویم.
فارسی | تلفظ | انگلیسی |
---|---|---|
قورباغه |
|
frog |
عقاب |
|
eagle |
فنچ |
|
Finch |
فلامینگو |
|
Flamingo |
طاووس |
|
Peacock |
جغد |
|
Owl |
بلبل |
|
Nightingale |
گنجشک |
|
Sparrow |
پروانه |
|
Butterfly |
ماهی |
|
Fish |
بوقلمون |
|
Turkey |
خروس |
|
Rooster |
عنکبوت |
|
Spider |
قناری |
|
Canary |
کلاغ |
|
Crow |
مورچه |
|
Ant |
شتر |
|
Camel |
اسب |
|
Horse |
موش |
|
Mouse |
گوسفند |
|
Sheep |
ببر |
|
Tiger |
مار |
|
Snake |
فیل |
|
elephant |
مثال
معنی فارسی | جمله انگلیسی |
---|---|
قورباغه ها صدایی کم از خود تولید می کنند که به آن کرک می گویند |
Frogs make a low noise called a croak |
بر فراز کوه، عقاب ها در پروازی بی صدا حلقه زدند |
Above the mountain, eagles circled in soundless flight |
من مغازه هایی را دیده ام که حاوی تعداد زیادی فنچ هستند |
I have seen shops containing immense numbers of finches |
ما سعی کرده ایم از آن برای تبلیغ پارک فلامینگو استفاده کنیم |
we have tried to use it to advertise a flamingo park |
طاووس پرنده ای بزرگ با پرهای دم بلند، درخشان، خودنمایی، آبی و سبز است که می تواند پخش شود. |
Peacock is a large bird with long, bright, showy, blue, and green tail feathers that can spread out |
حدود 222 تا 268 نوع جغد در جهان وجود دارد |
There are about 222 to 268 species of owl in the world |
در اینجا تمام معانی احتمالی کلمه بلبل آمده است |
Here are all the possible meanings of the word nightingale |
گنجشک چیست؟ |
What Is a Sparrow? |
پروانه ها معمولاً در طول روز بیشترین فعالیت را دارند |
Butterflies are usually most active during the day |
ماهی چیست؟ |
what is a fish? |
بوقلمون های وحشی می توانند پرواز کنند |
Wild turkeys can fly |
دنیزلی از نژاد خروس است |
The Denizli is a breed of rooster |
عنکبوت ها معمولاً هشت چشم دارند |
spiders usually have eight eyes |
زرد قناری |
canary yellow |
کلاغ، هر یک از پرندگان سیاه براق مختلف که در اکثر نقاط جهان، به استثنای جنوب آمریکای جنوبی یافت می شود |
crow, any of various glossy black birds found in most parts of the world, with the exception of southern South America |
مورچه، اندازه آنها بین 2 تا 25 میلی متر است |
ant, They range in size from about 2 to 25 mm |
شتر عربی یک قوز پشت دارد |
The Arabian camel has one back hump |
اسب به طور گسترده ای به عنوان یک حیوان کشنده استفاده می شد |
the horse was widely used as a draft animal |
بدن موش |
Mouse body |
گوسفند معمولاً از بستگان خود بز تنومندتر است |
The sheep is usually stockier than its relative the goat |
ببر، بزرگترین عضو خانواده گربه ها |
tiger, the largest member of the cat family |
مار خودش را محکم دور آهو حلقه کرد |
The snake coiled itself tightly around the deer |
در هشت سال گذشته، جمعیت فیل ها در آفریقا به نصف کاهش یافته است |
In the past eight years, the elephant population in Africa has been halved |
یکی از بهترین روش ها برای یادگیری کلمات، استفاده آنها در جمله است. ما سعی کردیم از جمله های مختلف استفاده کنیم.
در این آموزش بجز 504 لغت ضروی انگلیسی ، تعداد زیادی کلمه دیگر که در جملات بود نیز یاد می گیرید.
ما در بخش های بعد از این کلمات و کلمات جدید استفاده خواهیم کرد و این تکرار ، باعث موفقیت شما در یادگیری زبان انگلیسی خواهد شد.
مشاهده همه دورس انگلیسی به ترتیب از مقدماتی تا پیشرفته
امیدواریم از این آموزش لذت برده باشید.
موفق باشید.
منبع: cambridge
نظرات کاربران
از دیدگاه مرتبط با موضوع استفاده نمایید.
از تبلیغ سایت یا شبکه اجتماعی خودداری فرمایید.
برای پاسخ گویی بهتر در سایت ثبت نام نمایید و سپس سوال خود را مطرح فرمایید.
اگر به دنبال کار پاره وقت هستید با ما تماس بگیرید.
اگر سوال یا نظری دارید در بخش کامنت ها بنویسید.اگر موضوع خاصی مد نظر شماست که در سایت موجود نیست در بخش کامنت ها بنویسید